نویسنده تازه کار و دنیای فیلمنامه
نوشتن فیلمنامه یکی از هیجانانگیزترین و خلاقانهترین فعالیتهای هنری است که به افراد تازه وارد در دنیای فیلمنامه امکان میدهد تا خیالپردازیها و داستانهای خود را به صورت بصری بیان کنند و با مخاطبان خود در ارتباط باشند. اما برای شروع، ممکن است به نظر برسد که راه به نوشتن یک فیلمنامه بلند و پیچیده بسیار دشوار است. در این مقاله، به افرادی که تازه میخواهند در دنیای فیلمنامه قدم بگذارند، راهنمایی خواهیم کرد تا با اطمینان و اعتماد به نفس، به ماجرای خلاقیت و نوشتن فیلمنامه بپردازند.
شروع رویای فیلمنامهنویسی:
فیلمنامهنویسی یک رویاست که بسیاری از افراد به دنبال آن هستند. این فرایند جذاب به نویسندهها امکان میدهد تا داستانها و ایدههایشان را به شکلی تصویری و زیبا به اشتراک بگذارند و به عنوان یک داستانسرا احساس رضایت بالایی را تجربه کنند.
“توصیه من برای هر نویسندهای این است که بنویسید. شروع کنید و ایدهها و داستانهایتان را بر روی کاغذ بیاورید. مهمتر از همه به داستانهایی که درون خود دارید اعتماد کنید. همیشه رویای فیلمنامهنویسی و ارائه داستانهای خود را در قلب خود نگه دارید و هیچگاه نترسید.”
یکی از مثالهای بسیار الهامبخش تجربه زندگی و حرفهی نویسنده و کارگردان مشهور هالیوود به نام کریستوفر نولان است. کریستوفر نولان با فیلمهای موفق و بینظیری مانند “Inception”، “The Dark Knight” و “Interstellar” شهرت و موفقیت بسیاری را کسب کرده است.
کریستوفر نولان در مصاحبهها به داستان شروع خود در فیلمنامهنویسی اشاره کرده است. وی تا قبل از برخوردار شدن از موفقیتهای بزرگ، در تهیهکنندگی تلویزیون کار میکرد و به این فکر میکرد که فرصت نوشتن فیلمنامه خود را از دست داده است. اما در یک لحظه تصمیم مهمی گرفت و قدمی بزرگ در جهت رویاهای خود برداشت. نولان تصمیم گرفت با نوشتن و کارگردانی فیلم کوتاههایی که با منابع محدود ساخته میشوند، مهارت و استعداد خود را به نمایش بگذارد. او در حالی که با کمبود منابع روبرو بود، با خلاقیت و ایدههای جالب، این فیلمها را تولید کرد و توانست از طریق آنها نشان دهد که درک عمیقی از خلاقیت و استعداد فیلمنامهنویسی دارد. این پیشروی کوچک و شروع رویای فیلمنامهنویسی نولان، به تبع آن که وقتی کمی رویاها و آرزوها را به عمل تبدیل میکنید، میتواند در آغاز راه شما قرار بگیرد و به افزایش اعتماد به نفس و تجربه مطلوب در زمینه فیلمنامهنویسی کمک کند.
برقراری ارتباط با مخاطبان:
نویسندگان فیلمنامه، امکان برقراری ارتباط شخصی و عمیق با مخاطبان خود را دارند. آنها میتوانند افکار، احساسات و داستانهای خود را به صورت بصری و با استفاده از تصاویر، صدا و حرکت به اشتراک بگذارند. این توانایی در ایجاد ارتباط قوی و تأثیرگذار با مخاطبان، یکی از جذابیتهای بزرگ فیلمنامه نویسی است.
آلفرد هیچکاک، یکی از بزرگترین کارگردانان و نویسندگان سینما است و در فیلمهایش توانسته است ارتباط نزدیکی با مخاطبان برقرار کند.
هیچکاک درباره ارتباط با مخاطبان خود میگوید: “وقتی یک فیلمنامه مینویسم، تلاش میکنم درونیترین احساسات و ایدههای خود را به صورت واقعی به تصویر بکشم. میخواهم تجربه شخصی خود را در ذهن مخاطب به تصویر بکشم و او را در داستان و عواطف شخصیتها غرق کنم.”
این نقل قول نشان میدهد که آلفرد هیچکاک به خوانندگان خود اهمیت میداده و قصد داشته آنها را در دنیای داستان خود جذب کند. او با استفاده از فیلمنامههایش تصمیم داشته مخاطبان را به تجربهی شخصی خود نزدیک کند و آنها را در دنیای درونی و احساسی داستانهایش شریک کند.
بیان خلاقیت و خلق دنیای خود:
نویسندگان فیلمنامه امکان خلق دنیای خود را دارند. آنها میتوانند کاراکترها و محیطهای جدیدی را به وجود آورده و با خلاقیت خود، داستانهایی را بسازند که هیجان، تعجب و همدلی را در مخاطبان به وجود آورند.
دیوید لینچ به عنوان یک فیلمساز معروف برجسته استفادههای خلاقانه و خلق دنیای خود را در آثارش به خوبی نشان داده است. او با ایجاد صحنهها و جهانهای بینظیر، تنظیمات غمانگیز و فضاهای روانشناختی، مخاطبان را به دنیایی غیرمعمول و متفاوت میبرد.
یکی از مثالهای برجسته در فیلمسازی دیوید لینچ، فیلم “مخمل آبی” (Blue Velvet) است. این فیلم در سال 1986 منتشر شد و توانست با جهان غمانگیز و روانشناختیاش مخاطبان را به خود جذب کند. لینچ در این فیلم از طریق ترکیب عناصری همچون موسیقی، رنگها، نورپردازی و شخصیتهای عجیب و غمانگیز، جهانی تاریک و مضطرب را خلق میکند که در آن خلاقیت و نوآوری به نمایش گذاشته میشود.
همچنین، فیلم “جاده مالهالند” (Mulholland Drive) که در سال 2001 منتشر شد، نیز یکی از آثار برجسته دیوید لینچ است که با استفاده از روایت غیرخطی، رمز و رازها و جهانهای موازی، مخاطبان را در یک داستان پیچیده و عمیق غرق میکند. این فیلم نشاندهنده خلاقیت بی حد و مرز لینچ در خلق داستانها و جهانهای منحصربهفرد است که از راههای غیرمعمول به تصویر کشیده میشود.
دیوید لینچ با استفاده از عناصر بصری، صدا، موسیقی، شخصیتهای خاص و دیالوگهای غیرمعمول، توانسته است در آثارش جهانهای منحصربهفردی را خلق کند که باعث تأثیرگذاری بر روی مخاطبان و تجربه فردی و نوآورانه میشود.
پیشنهادات اصولی برای آغاز نوشتن
هنگامی که قصد آغاز نوشتن فیلمنامه را دارید، پیشنهاد میدهم برخی اصول و راهنماهای اساسی را در نظر بگیرید. اولین قدم برای نوشتن فیلمنامه، تغذیه از منابع در دسترس است. به عنوان نویسنده تازه کار، مطالعه فیلمها، داستان ها و منابع مختلف هنری میتواند به شما در بهتر فهمیدن اصول و قوانین نوشتن فیلمنامه کمک کند و ایدههای خلاقانهتری برای داستان خود بیابید.
آموختن اصول ساختار فیلمنامه:
آشنایی با اصول ساختار فیلمنامه، مبنایی برای نوشتن یک داستان قوی و مؤثر است. بررسی ساختارهای مختلف فیلمنامه و فهمیدن اجزای آن میتواند به شما در ایجاد فرایندی منسجم و قابل فهم برای نوشتن داستان کمک کند. فیلم “The Shawshank Redemption” که بر اساس داستانی از استیون کینگ ساخته شده است، به شیوهای قوی و مجذوب کننده ساختار داستانی را به تصویر میکشد. فیلم “The Shawshank Redemption” با استفاده از مواردی از قبیل شرح شخصیتها، تعریف هدف، افزایش تنش، اوج گیری داستان و رفع انقلابی از جانب شخصیت اصلی، توانسته است ساختاری فوقالعاده طراحی کند که بیننده را تا انتهای فیلم جذب خود میکند. این مثال نشان میدهد که آشنایی با اصول ساختار فیلمنامه، نویسندگان قادر خواهند بود داستانهایی را با تنظیمات صحیح و تأثیرگذار به روی پرده سینما ببرند و مخاطبین را به خود جلب کنند.
یکی از صحنههای بسیار تأثیرگذار در فیلم “The Shawshank Redemption”، صحنهای است که در آن شخصیت اصلی فیلم، اندی دوفرین (Andy Dufresne)، اقدام به پخش موسیقی کلاسیک در زندان میکند. این صحنه به طور قابل توجهی تأثیری عمیق بر داستان و شخصیتهای فیلم دارد.
در طول فیلم، اندی دوفرین با استفاده از علاقه شدید خود به موسیقی، کتابها و هنر، تلاش میکند زندگی درون زندان را برای خود و سایر زندانیان بهبود بخشد. در این صحنه خاص، وقتی که این موسیقی برای تمامی زندانیان پخش میشود، تأثیر عمدهای روی همه میگذارد. زندانیان در همان لحظه متوجه میشوند که موسیقی قادر است آنها را به دنیایی دیگر ببرد و در دنیایی که بیرون زندان وجود دارد، روحیه و امید وجود دارد.
این صحنه نشان میدهد که موسیقی به عنوان یک شکل هنری و عنصر خلاقیت، قادر است خلاقیت و خلق دنیای دیگری در زندانیان به وجود آورد. این تجربه برای اندی و سایر زندانیان، نه تنها یک لحظهی آرامش بخش و سرشار از زیبایی است، بلکه یک معرفی به دنیایی ناشناخته است که توانایی تغییر و امید را به آنها نشان میدهد.
تمرین و نوشتن پیوسته:
نویسندگی یک فرایند آموزشپذیر است که نیازمند تمرین پیوسته است. برای بهبود مهارتهای خود در فیلمنامه نویسی، باید به صورت منظم و پیوسته نوشتههای خود را تمرین کنید. هر چه بیشتر بنویسید، با تجربه بیشتری روبرو خواهید شد و در نتیجه بهترین نتیجه را خواهید گرفت.
استیون کینگ، نویسنده آمریکایی مشهور، بیش از ۵۰ رمان و بیش از ۲۰۰ داستان کوتاه نوشته است. او برنده بسیاری از جوایز ادبی بوده و آثارش به طور گسترده به فیلمنامه تبدیل شدهاند. از کارهای معروف استیون کینگ میتوان به رمان “مسیر سبز”، “درخشش”، “دکتر اسلیپ” و “بدبختی” اشاره کرد.
استیون کینگ درباره نوشتن پیوسته میگوید: “نوشتن پیوسته یعنی افزایش قدرت نویسنده. هرچقدر بیشتر بنویسید، بهتر میشوید.” این نقل قول نشان دهنده اهمیت تمرین مداوم و نوشتن پیوسته در بهبود مهارتهای نویسندگی است. به این معنا که برای رسیدن به اثری برجسته و قدرتمند، نویسنده باید به طور منظم و مستمر نوشتههای خود را تمرین کرده و به تولید محتوا متمرکز شود. این روش باعث پیشرفت و بهبود مهارتهای نوشتاری میشود و نویسنده را قادر میسازد تا به ایدههای خلاقانهتر و قویتر دست یابد.
بازخورد و تحلیل:
دریافت بازخورد از افراد دیگر، از جمله نویسندگان و افرادی که تجربه در زمینه فیلمنامه دارند، میتواند به شما در بهبود مهارتهای نوشتاری کمک کند. همچنین، تحلیل فیلمها و مطالعه نمونههای فیلمنامه میتواند به شما در فهمیدن تکنیکها و روشهای بهتر نوشتن فیلمنامه کمک کند. برای آغاز نوشتن توصیه می کنیم کتاب راز توشتن از استیون کینگ رو حتما مطالعه کنید
“راز نوشتن” (On Writing) یکی از کتابهای استیون کینگ است که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد. در این کتاب، استیون کینگ به طور جامع و شخصی درباره فرایند نوشتن و تجربیات خود به اشتراک میگذارد. او در این کتاب به مباحثی از جمله اهمیت خواندن، توسعه مهارتهای نویسندگی، برنامهریزی، ساختار داستان، شخصیتپردازی، ویرایش و نقد، هنر توصیف و بیان، نگارش اولیه و سبک نوشتاری میپردازد.
کتاب “راز نوشتن” به عنوان یک راهنمای نوشتن کاربردی و الهامبخش مطرح شده است. استیون کینگ با سبک ساده و مستقیم خود، نکات اساسی و ارزشمندی را درباره نوشتن بیان میکند و با استفاده از تجربیات شخصی و مثالهای واقعی، نکات مهمی را برای بهبود مهارتهای نوشتاری ارائه میدهد. این کتاب به خوانندگان علاقهمند به نوشتن، نویسندگان حرفهای و همچنین علاقهمندان به زندگی استیون کینگ پیشنهاد میشود.
بیاید بخشهایی از این کتاب رو با هم بخونیم:
من تصمیم میگیرم گروهی از شخصیتها را در نوعی تنگنا قرار دهم و سپس شاهد رهایی آنها از مخمصه باشم. وظیفهٔ من این نیست که به رهایی آنها کمک کنم، یا آنها را به جایی امن برسانم (این کارها به متهٔ پُرسر و صدای طرح داستان نیاز دارد)، اول باید ببینم چه اتفاقی میافتد و سپس مینویسم.
دفاع همینگوی چنین است: «من به عنوان یک نویسنده، شخص خیلی حساسیام، اما یک مَرد و مردان حقیقی تسلیم احساساتشان نمیشوند. فقط مردهای نازکنارنجی این کار را میکنند. به همین جهت مشروب میخورم، چون راه دیگری برای مقابله با مکتب اگزیستانسیالیسم ندارم که به کارم ادامه دهم. یک مرد واقعی همیشه راهی پیدا میکند که از عهدهٔ آن برآید.»
قانونی که مستقیماً جایی در این کتاب ذکر نشده این است: «ویرایشگر همیشه درست میگوید.» پیامد اینکه نویسندهای تمام پیشنهادات ویرایشگر خود را نپذیرد این است که کارش از ارزش ویرایشگری دور است. به عبارت دیگر، نوشتن حیاتی است، در حالی که ویرایش کردن الهی است.
از وقتی که پردهٔ گوشم چندبار در شش سالگی پاره شد، به این اصل اعتقاد پیدا کردم که اگر یک بار گولت زدند، شرم بر آنها. دوبار گولت زدند، شرم بر تو. اما وقتی سهبار گول خوردی، شرم بر هر دوی ما.
آن شب، تابی در یکی از صندلیهای جنبان نشسته بود. من کنار او روی زمین نشسته بودم و ضمن اینکه صحبت میکرد، دستم را پشت پای او گذاشته بودم و از روی جوراب، گرمی تنش را حس میکردم. او به من لبخند زد. این چیزها اتفاقی نیست، مطمئنم.
احساس میکردم طرحهای زیادی در ذهنم هست، انگار کسی مرا داخل ساختمان عظیمی که تعداد زیادی در بسته داشت برده بود و من آزاد بودم هر دری را که دوست داشتم باز کنم. فکر میکردم در زندگی هر کسی درهای زیادی هست که میتواند باز کند (هنوز هم این احساس را دارم).
بیشتر مردم وقتی علاقهٔ مفرطشان به تلویزیون کم میشود، از مطالعه لذت میبرند. من پیشنهاد میکنم تلویزیون را خاموش کنید تا علاوه بر کیفیت زندگی، کیفیت نگارشتان هم بهتر شود. این کار گذشت میخواهد، اما تا چه حد؟
فکر کنم چهل سالم بود که متوجه شدم، تقریباً تمام نویسندههای داستانهای تخیلی و شاعرانی که بیتی از اشعارشان را منتشر کردهاند، متهم شدهاند که استعدادشان را هدر دادهاند. هر کاری که بکنید؛ چیزی بنویسید، نقاشی کنید، برقصید، مجسمهسازی کنید یا آواز بخوانید، دیگران کاری میکنند که احساس کنید، هنرتان ارزشی ندارد، همین…
با راهنمایی و تمرین، هر فردی قادر به نوشتن داستانهای بینظیر خود است. با تغذیه از منابع مهم، آموختن اصول ساختار فیلمنامه، تمرین پیوسته و دریافت بازخورد مناسب، نویسنده تازه کار میتواند در دنیای فیلمنامه به رشد و پیشرفت قابل توجهی دست یابد.
امیدوارم این مقاله براتون مفید بوده باشه. اگر تصمیم گرفتید که بنویسید پیشنهاد می کنم در دوره راهنمای نوشتن صحنههای شگفتانگیز نیز شرکت کنید.دوره “راهنمای نوشتن صحنههای شگفتانگیز” برای افرادی که در زمینه نوشتن صحنه فیلم و سریال فعالیت میکنند یا قصد دارند فعالیت در این حوزه را آغاز کنند، مناسب است. در این دوره، شرکت کنندگان با مهمترین عناصر دراماتیک آشنا شده و با استفاده از آنها، داستانهایی با جذابیت و تأثیرگذاری ایجاد خواهند کرد. همچنین، شرکت کنندگان با یادگیری مفاهیم و تکنیکهایی که در این دوره آموزش داده میشود، قادر خواهند بود صحنههایی را به شکلی نوشته و خلق کنند که علاوه بر جذب توجه و احساسات تماشاگران، به فیلمهای خود، زندگی ببخشند. (شمایی که این مقاله را مطالعه کردید یک کد تخفیف 10 درصدی برای شرکت در این دوره دارید. کد تخفیف: Scene)
دیدگاهتان را بنویسید